درد دل با گل پسرم
آقا طاهای مهربون من، این قضیه ای رو که میخوام برات تعریف کنم به جز خدا و من و بابایی فعلا کسی نمیدونه و من الان به شدت احتیاج دارم که کسی دلداریم بده ولی از ی طرف هم غرورم اجازه نمیده که در این باره به کسی چیزی بگم. ی چیزی توی این دنیا هست که لازمه تو زودتر بدونی که فردای روزگار با دیدنش خیلی هم ناراحت نشی. توی این دنیا همه آدما از هم انتظار ی طرفه دارن. مثلا حالی از آدم نمی پرسن ولی انتظار دارن حالشونو بپرسی! می بینن حالت خوش نیست و کارای روزانه خودتم با سختی انجام میدی اما انتظار دارن به مسافرای تابستونی خدمت کنی و مهمونی بدی. خوب اگه منم حال و وضعم عادی بود این کارا وظیفم بود. ولی... چند روز پیش به خاطر پرداخت ی بدهی که داشتیم مجبور شد...